صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۹۴۳

۱

خشک شد کشت امیدم ابر احسانی کجاست؟

آب را گر پا به گل رفته است بارانی کجاست؟

۲

چند لرزد شمع من بر خود ز بیداد صبا؟

نیستم گر قابل فانوس، دامانی کجاست؟

۳

شد ز خشکی دود ریحان در سفال تشنه ام

آب اگر سنگین دل افتاده است بارانی کجاست؟

۴

آب چون نبود تیمم می توان کردن به خاک

نیست گر زلف پریشان، خط ریحانی کجاست؟

۵

تا به یک جولان برآرد دود از خرمن مرا

در میان نی سواران برق جولانی کجاست؟

۶

ز انتظار قطره ای باران، لب خشک صدف

شد پر از تبخال، یارب ابر نیسانی کجاست؟

۷

از شب و روز مکرر دل سیه گردیده است

روی آتشناک و زلف عنبرافشانی کجاست؟

۸

درد و داغ عشق از دل روی گردان گشته است

این صف برگشته را برگشته مژگانی کجاست؟

۹

این دل سرگشته را چون گوی در میدان خاک

رفت سرگردانی از حد، دست و چوگانی کجاست؟

۱۰

شد ز بی عشقی سیه عالم به چشم داغ من

تا به شور آرد مرا صائب نمکدانی کجاست؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۲۱
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۴۹۲

نظرات