
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۹۶۱
۱
خال یا در گوشه چشم است یا کنج لب است
از مکان ها دزد را دایم کمینگه مطلب است
۲
گوشه گیران زود در دلها تصرف می کنند
بیشتر دل می برد خالی که در کنج لب است
۳
دست خالی برنمی گردد دعای نیمشب
چون شود معشوق نو خط، وقت عرض مطلب است
۴
حسن خصم شوخ چشمان است و یار عاجزان
آفتاب ذره پرور میل چشم کوکب است
۵
عالم دیگر به دست آور که در زیر فلک
گر هزاران سال می مانی همین روز و شب است
۶
در حریم دل به زهد خشک نتوان راه برد
روی منزل را نبیند هر که چوبش مرکب است
۷
از گرفتاری خلاصی نیست اهل عقل را
هست اگر آزادیی زیر فلک، در مکتب است
۸
مگسل از دامان شب صائب که در روی زمین
دامنی کز دست نتوان داد دامان شب است
تصاویر و صوت


نظرات