صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۹۷۸

۱

از نظرها درد و داغ عشق پنهان خوشترست

جای این گلهای خوشبو در گریبان خوشترست

۲

عشق را گستاخ سازد حسن چون بی پرده شد

سیر گل از رخنه دیوار بستان خوشترست

۳

نیست چشم تنگ را از وصل جز حسرت نصیب

کلبه خود مور را از شکرستان خوشترست

۴

عندلیبی را که از گل با خیال گل خوش است

زیر بال خویش از چتر سلیمان خوشترست

۵

تیر کج را از کمان پهلو تهی کردن خطاست

پای خواب آلود در آغوش دامان خوشترست

۶

پوست بر تن خضر را از زهر منت سبز شد

حفظ آب روی خود از آب حیوان خوشترست

۷

در غریبی سیلی اخوان نمی آید به دست

ورنه از صبح وطن، شام غریبان خوشترست

۸

در عزیزی دل نپردازد به حق از خویشتن

یوسف مغرور ما در چاه و زندان خوشترست

۹

پنبه از داغ دل بی طاقت او برمدار

این چراغ مضطرب، در زیر دامان خوشترست

۱۰

سنگ اطفال است دامنگیر ما دیوانگان

ورنه صائب اهل وحشت را بیابان خوشترست

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۳۹

نظرات