صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۹۸۷

۱

در خم آن زلف دلها را سرود دیگرست

شعله آواز را در شب نمود دیگرست

۲

نه لب از گفتن خبر دارد نه گوش از استماع

در میان اهل دل گفت و شنود دیگرست

۳

حرف سایل سبز کردن گرچه باشد از کرم

حفظ آب روی اهل فقر جود دیگرست

۴

در طریقت هستی هر کس به قدر نیستی است

بی وجودان را درین دیوان وجود دیگرست

۵

می توان یک عمر پوشیدن که باشد تازه رو

کسوت عریان تنی را تار و پود دیگرست

۶

چشم بد بسیار دارد در کمین آزادگی

طوق قمری سرو را چشم حسود دیگرست

۷

گرچه دارد سودها آسودگی از باج و خرج

در زیان گشتن شریک خلق سود دیگرست

۸

جای هر سنگ ملامت بر تن مجنون من

بخت ناساز دگر، چرخ کبود دیگرست

۹

زنده می گردند از گفتار او دلمردگان

کلک صائب اصفهان را زنده رود دیگرست

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۴۳
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۳۶۴

نظرات