صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۹۸۹

۱

مهر را در چشم تنگ ذره نور دیگرست

بحر را در تنگنای قطره شور دیگرست

۲

هر سیه چشمی چو آهو کی کند ما را شکار؟

چشم لیلی دیده ما را، غرور دیگرست

۳

گرچه نقشی هر دم از طوفان زند دریا بر آب

اشک ما را در فراق یار شور دیگرست

۴

می رسد مجنون به مضمون نگاه وحشیان

بی شعوران محبت را شعور دیگرست

۵

می کشد مجنون ما از صحبت لیلی ملال

از جهان رم کرده را با خود حضور دیگرست

۶

شیشه جانان می کنند از کوه غم پهلو تهی

عاشقان را در بلا، جان صبور دیگرست

۷

ترک شهوت هاست حور و خانه پردازی قصور

در بهشت اهل دل، حور و قصور دیگرست

۸

تیر دلدوز حوادث را به دست روزگار

قامت پر خم، کمان تازه زور دیگرست

۹

ماه و خورشیدست اینجا حلقه بیرون در

روشنایی، خانه دل را ز نور دیگرست

۱۰

گرد لشکر نخوت شاهان یکی سازد هزار

حسن را در روزگار خط غرور دیگرست

۱۱

نیست کج بین را ز ناز آن بهشتی رو خبر

ورنه هر چین جبین، آغوش حور دیگرست

۱۲

چشم کوته بین ز اختر می کند یاری طمع

استعانت مور عاجز را ز مور دیگرست

۱۳

حسن معنی را بود صائب ز خود عین الکمال

طوطیان را حرف شیرین، چشم شور دیگرست

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۴۴

نظرات