
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۹۹۰
۱
عرض نادادن کمال خود، کمال دیگرست
چهره پوشیدن حالان را جمال دیگرست
۲
می کند هر چند چشم شور طوفان در گزند
خودپسندی مرد را عین الکمال دیگرست
۳
کیست عقل کل که در چرخ آورد افلاک را؟
جنبش این سایه از رعنا نهال دیگرست
۴
گرچه حسن آن پریرو بی مثال افتاده است
رزق هر آیینه ای از وی مثال دیگرست
۵
زان به ظاهر بسته ام از شکر لب، کز سایلان
شکر بی اندازه تمهید سؤال دیگرست
۶
آدمی هر چند باشد در هنر کامل عیار
خویش را کامل ندانستن کمال دیگرست
۷
ظلمت شبهای هجران رنگ بست افتاده است
ورنه هر داغ آفتاب بی زوال دیگرست
۸
لقمه خوان کرم هر چند چرب افتاده است
بر جگر دندان فشردن ها نوال دیگرست
۹
بی دماغی را که سر می پیچد از آزادگی
سایه بال هما صائب و بال دیگرست
تصاویر و صوت

نظرات
مظفر محمدی الموتی خشکچالی
بابک بامداد مهر