
صائب تبریزی
شمارهٔ ۱۶۳
۱
زلفت که همچو شام غریبان گرفته است
صبح نشاط در ته دامان گرفته است
۲
از دست رستخیز حوادث کجا رویم؟
ما را میان بادیه باران گرفته است
۳
(این سهو بین که دیده حق ناشناس من
روی ترا برابر قرآن گرفته است)
۴
از ابر نوبهار چمن جان گرفته است
گلزار رنگ چهره مستان گرفته است
۵
از بس که نوبهار به تعجیل می رود
شاخ از شکوفه دست به دندان گرفته است
نظرات
سعید سلطانی