
صائب تبریزی
شمارهٔ ۱۷۴
۱
در گلشن وجود ره بوالفضول نیست
برگ خزان رسیده او بی اصول نیست
۲
داغ است عشق از دل بی آرزوی من
خون می خورد کریم چو مهمان فضول نیست
نظرات