
صائب تبریزی
شمارهٔ ۲۵۲
۱
چشم من دایم سپند آتش رخساره بود
چون شرر تا چشم وا کردم دلم آواره بود
۲
عشق آن روزی که صحرای عدم را رنگ ریخت
گردبادش روح گردآلود این آواره بود
نظرات