صائب تبریزی

صائب تبریزی

شمارهٔ ۲۷۱

۱

ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گردد

خجل خورشید از خود چون چراغ روز می گردد

۲

گسستن رشته مهر و محبت را بود مشکل

رهایی نیست مرغی را که دست آموز می گردد

۳

کند افتادگی چون خاک ره هر کس شعار خود

اگر با آسمان گردد طرف، فیروز می گردد

۴

بشو از عیش شیرین دست تا گردد دلت روشن

که موم از شهد چون شد دور، بزم افروز می گردد

تصاویر و صوت

نظرات