
صائب تبریزی
شمارهٔ ۳
۱
گر چنین ابروی او ره می زند اصحاب را
رفته رفته طاق نسیان می کند محراب را
۲
از شبیخون حوادث عشقبازان غافلند
می کند خون در جگر صید حرم قصاب را
۳
سیر چشمان خیال از فکر وصل آسوده اند
می گزد می شیرمست پرتو مهتاب را
نظرات
امید صائب