
صائب تبریزی
شمارهٔ ۳۴۰
۱
خون به جوشم ز خط غالیهگون میآید
این بهاری است کز او بوی جنون میآید
۲
عشق را خلوت خاصی است که از مشتاقان
هرکه از خویش برون رفت درون میآید
۳
به تماشای تو ای سرو خرامان ز چمن
گل نفس سوخته چون لاله برون میآید
نظرات