
صائب تبریزی
شمارهٔ ۳۹۸
۱
تیر از فراق شست تو می کرد ناله دوش؟
یا بال عندلیب پر این خدنگ بود
۲
از آبیاری عرق شرم، روی او
تا آفتاب زرد خزان لاله رنگ بود
۳
امشب که شوخی هوسش آرمیده بود
جان شراب بر لب ساغر رسیده بود
۴
درد طلب بلاست، وگرنه رفیق خضر
لب تشنگی خویش در آیینه دیده بود
نظرات