
صائب تبریزی
شمارهٔ ۴۱
۱
لعل از کان بدخشان، گوهر از عمان طلب
گنج از ویران، حضور دل ز درویشان طلب
۲
نیست نعمت را درین دریای بی پایان حساب
چون صدف از عالم بالا همین دندان طلب
۳
می کند کار نمک دَر مَی، تکلف در سلوک
خانه را پاک از تکلف کن دگر مهمان طلب
نظرات