
صائب تبریزی
شمارهٔ ۴۴۵
۱
تا صدق طلب خضر من آبله پا بود
هر موجه ای از ریگ روان قبله نما بود
۲
از کشمکش عشق رسیدیم به دولت
این اره به فرق سر ما بال هما بود
۳
سر داد به صحرا دل دیوانه ما را
آن گنج که در گوشه ویرانه ما بود
نظرات