
صائب تبریزی
شمارهٔ ۴۸۰
۱
خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خویش
نیست یک تن به تمامی چو من اندر فن خویش
۲
سر مینای می و همت او را نازم
که گرفته است گناه همه بر گردن خویش
۳
این چه بخت است که هر خار که گل کرد از خاک
در دل آبله من شکند سوزن خویش
تصاویر و صوت

نظرات