
سعیدا
شمارهٔ ۱۰۶
۱
جفاهای نگاهش ظاهر از لب های خندان است
جهان را دوستی امروز از صبحش نمایان است
۲
ز عریانی نباشد دست من زیر بغل دایم
که دست نارسا شرمنده از چاک گریبان است
۳
به شاهد نیست حاجت روز محشر کشتگانت را
که شمشیر تو خون آلود و زخم ما نمایان است
۴
دم عیسی است طالب را سموم وادی ایمن
که جنت کعبه رو را سایهٔ خار مغیلان است
۵
چه حرف است این سعیدا می توان دل کند از آن لب ها
که هم مرجان و هم یاقوت و هم لعل بدخشان است
نظرات