سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۱۱۸

۱

از راه دیده دل بر جانان رود رواست

این قطرهٔ فتاده به عمان رود رواست

۲

آتش به باغ در زده امروز حسن او

پروانه هم به سیر گلستان رود رواست

۳

با عاشقان پاک چه نسبت رقیب را

خود مرده ای میان شهیدان رود رواست

۴

رفتم ز خویش تا بر جانان و گفتمش

گر عاشقی به کوی تو پنهان رود رواست

۵

نبود عجب به گرد لبش خط نمود کرد

خضری اگر به چشمهٔ حیوان رود رواست

۶

میل نسیم زلف تو دارد دل خراب

این کشتی شکسته به طوفان رود رواست

۷

«حب الوطن» شرایط ایمان چو گفته اند

یوسف اگر به دیدن کنعان رود رواست

۸

از خویش هر که را سر سودای رفتن است

گر سر به جیب و پای به دامان رود رواست

۹

یوسف اگر ز دست زلیخای روزگار

پیراهن دریده به زندان رود رواست

۱۰

از دستبرد عقل سعیدا در این زمان

مجنون اگر به کوه و بیابان رود رواست

تصاویر و صوت

نظرات