
سعیدا
شمارهٔ ۱۲
۱
مصور چون به تصویر آورد موی میانش را
چسان خواهد کشیدن با قلم مد بیانش را
۲
دلم پیوسته از چین دو ابرویش حذر دارد
که نتواند کشیدن غیر صانع کس کمانش را
۳
کلالت نیست در نطقش سخن لیکن ز بیتابی
چو بیرون می شود بوسیده می آید دهانش را
۴
ز عین عالم نگردیده واقف حق نمی داند
که کور از بی وقوفی ها یقین داند گمانش را
۵
خیالم را ظهور مهر فیضش کرده پیراهن
که شمع از پردهٔ فانوس سازد دودمانش را
۶
نه با اغیار نی با من سعیدا الفتی دارد
که از آن دوست میدارم دل نامهربانش را
تصاویر و صوت

نظرات