
سعیدا
شمارهٔ ۱۲۵
۱
ز بس به راه تو دل بر سر دل افتاده است
گذشتن از سر کوی تو مشکل افتاده است
۲
به یک کرشمه رساند به پیشگاه امید
چه شد که مرکب توفیق در گل افتاده است؟
۳
به یک دو ساغر می هر که آمد از جا رفت
به غیر خم که در این بزم، کامل افتاده است
۴
دلم به عالم تسکین گرفته است مقام
چو [کشتیی] که ز دریا به ساحل افتاده است
۵
زبونی تو سعیدا ز دست پیری نیست
که نخل عمر تو از بار و حاصل افتاده است
تصاویر و صوت

نظرات