
سعیدا
شمارهٔ ۱۲۷
۱
غم دماغم را پریشان کرده است
ناله جسمم را نیستان کرده است
۲
هر گدایی را که چون از خود گذشت
فقر را نازم که سلطان کرده است
۳
هر که آسان دید دور چرخ را
مشکلی را بر خود آسان کرده است
۴
می تواند جسم ما را جان کند
جان خود را آن که جانان کرده است
۵
معنی آدم ز هر نقشی مخواه
صورتش را گرچه انسان کرده است
۶
دایه اش بس مهربان است و لطیف
طفل ما خود را گریزان کرده است
۷
از تبسم دوش در بازار عشق
دلبر ما شکر ارزان کرده است
۸
کعبهٔ دل را نمی داند چه سود؟
شیخ گو قطع بیابان کرده است
۹
سر به جیب فکر، صوفی زان برد
سیر جنت در گریبان کرده است
۱۰
تا به جوش آمد سعیدا بحر دل
نطق ما را گوهرافشان کرده است
نظرات