
سعیدا
شمارهٔ ۱۳۵
۱
نور شکوه حق ز مقابل رسیده است
وقت شکست آینهٔ دل رسیده است
۲
آب ستادهٔ آینهٔ زنگ بسته است
بیچاره رهروی که به منزل رسیده است
۳
ما را به عیب لاغری از صیدگه مران
کز تار سبحه فیض به صد دل رسیده است
۴
تا گوهر وجود تو را نقش بسته است
جان محیط بر لب ساحل رسیده است
۵
صد پیرهن عرق گل خورشید کرده است
تا میوهٔ وجود تو کامل رسیده است
۶
تا شعله می زند به میان دامن سفر
صد کاروان شرار به منزل رسیده است
۷
این خوش غزل به جذب سعیدای نقشبند
صائب ز بحر دل به انامل رسیده است
نظرات