سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۱۳۷

۱

جنت ز سر کوی تو یک صحن خرابی است

دوزخ ز غم عشق تو یک سینه کبابی است

۲

آن کس که گلو را به دم تیغ تو تر کرد

او را به نظر چشمهٔ حیوان دم آبی است

۳

در چشم خرد، کوه تن و بی سر و پایی است

دریا لب خشکی و گهر قطرهٔ آبی است

۴

عالم دو زمان بر صفت خویش نباشد

ای بی خبران چتر فلک قصر حبابی است

۵

ما را گله از قاضی عنتاب نباشد

فتوی ده این شهر شما طرفه جنابی است

۶

ای چرخ به رندان جهان این همه مستی

با آن که به مینای تو یک جرعه شرابی است

۷

افتاده به گردن گذاران است شب و روز

آخر به کجا تا کشد این طرفه طنابی است

۸

مشکل همه بر روی زمین است مترسید

در زیر زمین یک دو سؤالی و جوابی است

۹

اوقات حیات و نفس بازپسین است

در رهگذر مرگ درنگی و شتابی است

۱۰

صحرا چه کند گر نکند خاک به فرقش

کوه از غم او خون دل و چشم پرآبی است

۱۱

دست از همه بردار و سبکبار شو امروز

فردای قیامت به میان پای حسابی است

۱۲

بشنو صفت لیلی و مجنون ز سعیدا

آن خانه براندازی و این خانه خرابی است

تصاویر و صوت

نظرات