
سعیدا
شمارهٔ ۱۳۹
۱
گریه در بزم یار، بی ادبی است
خنده هم ز این قرار، بی ادبی است
۲
اتحادم به امر مطلوب است
ورنه بوس و کنار بی ادبی است
۳
ستم و جور درد عشقش را
باز با او شمار بی ادبی است
۴
در جهانی که افتقار سزاست
از جهان افتخار بی ادبی است
۵
حاکم امر و نهی چون حق است
گله از روزگار بی ادبی است
۶
هر کجا پابرهنگان باشند
سرکشی های خار بی ادبی است
۷
هر کجا آن نگار بی نقش است
باز نقش و نگار بی ادبی است
۸
از خیالی که آه نتوان کرد
نالهٔ زار زار بی ادبی است
۹
عاشقی مفلسی و جانبازی است
تن زنی در قمار بی ادبی است
۱۰
ای سعیدا محبتی در دل
غیر حب نگار بی ادبی است
نظرات