
سعیدا
شمارهٔ ۱۵۳
۱
تا با تو از آن گوشهٔ ابرو نظری هست
سوز جگر و چشم تر و دردسری هست
۲
تا سر ننهی بی سر و سامان ننشینی
چون کشتی طوفان زده هر دم خطری هست
۳
تا هست در این جسم، ز جان صورت خالی
بر ناصیهٔ من ز مؤثر اثری هست
۴
این هستی موهومهٔ ما شاهد بعد است
پروانه کباب است که تا بال و پری هست
۵
از ناوک آن سخت کمان روی نتابم
چون آینه از سینه سعیدا سپری هست
نظرات