
سعیدا
شمارهٔ ۱۶۳
۱
بی ساخته در اهل کرم رسم کرم نیست
ورنه سخن اهل کرم لا و نعم نیست
۲
غیر از دل بی کینهٔ آیینه ضمیران
آن کیست که بر سینهٔ او داغ درم نیست؟
۳
در قید هوا و هوس و لاف بزرگی
بگشای نظر مرد خدا شیر علم نیست
۴
بسیار مگو با فلک از طالع ناساز
ز این دور همین طالع ناساز تو کم نیست
۵
هر چیز که تقدیر بیان کرد قلم رفت
ورنه رقم صنع به فرمان قلم نیست
۶
گم کرده پی از غم، دوم خویش نیاریم
جایی نرسیدیم که غم بر سر غم نیست
۷
بی جان نتوان سیر جهان کرد سعیدا
آن را که در این بادیه دم نیست قدم نیست
تصاویر و صوت

نظرات