سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۱۶۸

۱

منظور من جز او چه بود در نظر که نیست

از حال دل چه شکوه کنم بی خبر که نیست

۲

حرف از دهان او چه زنم راه حرف کو

بر آن میان چه دست توان زد کمر که نیست

۳

افتاده ام چو مرغ کبابی در این دیار

عزم کدام شهر کنم بال و پر که نیست

۴

شادی روا نداشت ولی چون کند فلک

در کارخانه اش غم از این بیشتر که نیست

۵

یک تیر آه خسته دلان کارگر نشد

بر جان کاسه پشت فلک بی سپر که نیست

۶

گردون کجا قبول کند حرف مفلسان

در خانهٔ بخیل گدا معتبر که نیست

۷

شیرین کند کلام سعیدا مذاق دل

چون خامهٔ نی قلمش بی شکر که نیست

تصاویر و صوت

دیوان سعیدا نقشبندی یزدی به کوشش رضیه رضائی تفتی - رضیه رضائی تفتی - تصویر ۱۱۸

نظرات