سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۱۹۷

۱

تا کرد آن پریرخ و نامهربان خروج

جان رخت بست و کرد ز تنها روان خروج

۲

پیری فکنده طرفه فتوری حواس را

گویا که کرده یوسف از این کاروان خروج

۳

ایمان به فکر زلف بتی تازه می کنند

شاید که کرده مهدی آخر زمان خروج

۴

در خم نشست دختر رز با هزار ناز

از شیشه کرد آفت پیر و جوان خروج

۵

دارم به دل ملاحظه دایم که بی محل

تا نکته ای مباد کند از زبان خروج

۶

ای نازنین چرانشوی مهدی زمان

هرگز نکرده مثل تویی در جهان خروج

۷

تا قامتش بدیدم و رخسار ماه او

در حیرتم که کرده ز سرو ارغوان خروج

۸

ای لعل پاره گوهر یکدانه ای چو تو

تا این زمان نکرده ز بحر و ز کان خروج

۹

زان خاکسار گشته سعیدا که کرده است

آدم به این کمال از این خاکدان خروج

تصاویر و صوت

دیوان سعیدا نقشبندی یزدی به کوشش رضیه رضائی تفتی - رضیه رضائی تفتی - تصویر ۱۲۹

نظرات