سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۲۳

۱

زمین شوره، ای جان، کی شناسد قدر باران را؟

دلی اندوهگین داند صفای چشم گریان را

۲

نزاعی نیست با شیطان فقیری را که قلاش است

ز عیاران ره خوفی نباشد مرد عریان را

۳

چه خرمن ها که خاکستر نشد از تابش برقی

کند یک جرعه می افشا هزاران راز پنهان را

۴

نگردد نکته دان طفلی نباشد عیب استادش

چو بی جوهر بود تیغی چه نقصان است سوهان را

۵

سخن از شاهد و می گو رقیبان را مگو از حق

نصیحت به ز شیرینی نباشد طفل نادان را

۶

وفا مشاطهٔ حسن است لیکن کس نمی داند

نگه دارید ای خوبان به عاشق عهد و پیمان را

۷

از این عالم که یک ساعت به حال خود نمی‌ماند

چه جمعیت به دست آید سعیدای پریشان را؟

تصاویر و صوت

نظرات