سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۲۴۴

۱

سفر هوشوران زود تمامی دارد

باده کم نشئه چو افتد رگ خامی دارد

۲

بادهٔ عشق بنوشید و مترسید که این

نه شرابی است که تا حشر تمامی دارد

۳

زلف چون بند کند پای دلی در زنجیر

زینهارش که بگویید گرامی دارد

۴

از برای مدد قافیه و حسن ردیف

هر زمان عرض به جامی و نظامی دارد

۵

چه بلاها که سعیدا نکشیده است از او

باز در خدمت او قصد غلامی دارد

تصاویر و صوت

نظرات