
سعیدا
شمارهٔ ۲۵۷
۱
در سواد خط خوبان بسکه دل شبگیر کرد
همچو صبح صادقم در این سیاحت پیر کرد
۲
زلف خوبان بسکه در این گوشه واگردیده است
جذبه را در خلوت ما عشق در زنجیر کرد
۳
خواب دیدم زلف معشوقی به دست آورده ام
هر که را گفتم پریشانی مرا تعبیر کرد
۴
چون صبا با ناتوانی عقده ها واکرده ایم
شیرچشمان را نگاه عجز ما نخجیر کرد
۵
در خم زلفش ز بس دل بر سر دل کرده جا
دلبری از دلبری آن شوخ را دلگیر کرد
۶
تا کمان ابروش دیدیم و مژگان سیاه
روبهرو ما را قضا با ناوک تقدیر کرد
۷
می نماید صورت و معنی سعیدا هر چه هست
تا به دل کلک خیالم نقش او تصویر کرد
تصاویر و صوت

نظرات