
سعیدا
شمارهٔ ۲۶۳
۱
نی همین در نی از آن لب ناله حسرت میخورد
شکرستانها از آن تبخاله حسرت میخورد
۲
طرفه تسخیر است در پیری و ایام شباب
آرزو دارد جوان صدساله حسرت میخورد
۳
جام زر بی می اگر خوش بود پس نرگس چرا
سرنگونش کرده و از لاله حسرت میخورد؟
۴
بس که چشمش بر قفا افتادگان دارد نگاه
خال پشت چشم بر دنباله حسرت میخورد
۵
همچو عنبر گرچه سودایم سعیدا خاک شد
بردهام بویی کز آن دلّاله حسرت میخورد
تصاویر و صوت

نظرات