سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۲۶۵

۱

چون ز خون عاشق آن رخساره گل، مل می‌خورد

صد گره بالای هم از ناز کاکل می‌خورد

۲

می‌کند از عاشقان، معشوق جذب رنگ را

دایماً در این چمن گل خون بلبل می‌خورد

۳

وحشی دل تازه دارد کام از زلف بتان

آهوی این دشت دایم برگ سنبل می‌خورد

۴

گرچه مدحم پیش قدر مرتضی برگ که است

نیست ضایع خاطرم جمع است دلدل می‌خورد

۵

می‌برد چون خس سعیدا آخرش سیل فنا

با وجود می کسی غم زیر این پل می‌خورد؟

تصاویر و صوت

نظرات