سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۲۷۴

۱

خوش آن روزی که سر در راه آن ناآشنا باشد

غبار جادهٔ کویش به چشمم توتیا باشد

۲

دلا از ناتوانی دل مزن در جادهٔ مقصد

مگر سنگ ره مطلوب سنگ کهربا باشد

۳

چه غم از انقلاب دور عارف را که می داند

غبار حادثات چرخ، گرد آسیا باشد

۴

ز عقبا هم گذشتم بسکه از دنیا جفا دیدم

که عقبا هم مبادا همچو دنیا بی وفا باشد

۵

توان شد هم عنان عشق تا کوی فنا امشب

اگر چون شمع، سیل اشک با ما رهنما باشد

۶

نه بردارند دست از دامن افتادگی هرگز

اگر دانند مردم خاکساری کیمیا باشد

۷

سرور غافل از الوان نعمت هاست در عالم

که ذوق کودکان در عید از رنگ حنا باشد

۸

نه خوف غرق گشتن دارد و نی بیم سرگشتن

خوشا آن کس که در این بحر خونین با خدا باشد

۹

سعیدا آشنای ما تواند شد کسی یک دم

که چون ما در طریق ما به خود ناآشنا باشد

تصاویر و صوت

نظرات