سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۲۷۶

۱

شوم دیوانه اش مجنون به من گر همسفر باشد

در آتش می روم پروانه ام گر راهبر باشد

۲

توانم شد به عیسی هم نفس گر خشک لب باشم

روم بر آسمان گر همچو ابرم چشم تر باشد

۳

شود آن وقت عیب کجروان راست رو ظاهر

که آدم را قبول عام از راه هنر باشد

۴

چسان آتش کند منع تپش مرغ کبابی را

که با هر شعله پرواز آورد گر بال و پر باشد

۵

سخن باریک تر از موی خواهد در میان آمد

در آن بزمی که حرف پیچ و تاب آن کمر باشد

۶

به تکلیف نماز و روزه چون هشیار می گیرند

نخواهم رفت از میخانه تا عقلم به سر باشد

۷

چسان دل را توان برداشت از مژگان خونریزی

که کار سینه ریشان دایماً با نیشتر باشد

۸

ز بی برگی توانی همچو سرو آزاد گردیدن

که در بار است هر نخلی که آن را برگ و بر باشد

۹

توان در گلشن عالم سعیدا یکدمی وا شد

به شرط آنکه در دستت چو گل یک مشت زر باشد

تصاویر و صوت

دیوان سعیدا نقشبندی یزدی به کوشش رضیه رضائی تفتی - رضیه رضائی تفتی - تصویر ۱۶۴

نظرات