سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۲۸۰

۱

اگر آن مه برآید صبح صادق، شام من باشد

چو خورشیدم دگر آغاز من انجام من باشد

۲

نخواهم رفت چون خضر از پی آب بقا هرگز

که تا ممکن بود یک قطره می در جام من باشد

۳

سوارم گر گند بر اسب همت، عشق بی پروا

گذشتن از سر کون و مکان یک گام من باشد

۴

ندیدم هیچ گه خود را به کام خود گمان دارم

که عنقایی که می گویند صید دام من باشد

۵

میان بت پرستان رام رامی می توانم گفت

اگر یک لحظه آن کافر سعیدا رام من باشد

تصاویر و صوت

نظرات