سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۲۹

۱

نمی دانم چرا کج بسته اند آیین ابرو را

که می دارند با شمشیر، قایم دین ابرو را

۲

ز صد ملک سکندر می گریزم همچو افلاطون

اگر بر چهرهٔ آیینه بینم چین ابرو را

۳

ز دیوان خط و خالش نظر برداشتم یکسر

ز چشمش تا شنیدم مصرع رنگین ابرو را

۴

خدنگ تیر مژگانش جزاها می دهد آخر

اگر یک موی در دل هر که دارد کین ابرو را

۵

ندارد گرچه مانندی صف مژگان به خونریزی

ولیکن از کجا آرد به کف تمکین ابرو را

۶

نگفته هیچ کس بر وزن ابروی تو مصراعی

مگر خطت کند بر پشت لب تضمین ابرو را

۷

سعیدا مه به زلف او برابر کی تواند زد

که او پیوسته با خورشید دارد چین ابرو را

تصاویر و صوت

دیوان سعیدا نقشبندی یزدی به کوشش رضیه رضائی تفتی - رضیه رضائی تفتی - تصویر ۵۳

نظرات