
سعیدا
شمارهٔ ۲۹۵
۱
به من نه نامه از آن شوخ دلنواز آمد
همای رفته ز بخت بلند باز آمد
۲
فکنده سر به زمین قاصدم به سوی تو رفت
چو دید قامت سرو تو سرفراز آمد
۳
بجز ترانهٔ ناقوس نغمه راست نکرد
اگرچه مطرب عشق از ره حجاز آمد
۴
کسی است عاشق صادق که در شب هستی
چو صبح خوشدل و چون شمع جانگداز آمد
۵
جهانیان و جهان و جمادیان و نبات
حقیقتی است که در صورت مجاز آمد
۶
قسم به حضرت عزت که نازنینان را
خبر دهید سعیدای بی نیاز آمد
نظرات