
سعیدا
شمارهٔ ۲۹۸
۱
سبزهای جز آه کی از خاک مجنون میدمد
از نیستان محبت ناله بیرون میدمد
۲
بس که می نوشیده آن بدخو عرق از پیکرش
همچو رنگ باده از مینا به بیرون میدمد
۳
در قریب دل هر افسونی که لیلی خوانده است
باز هر باری که میخواند به مجنون میدمد
۴
خط رخسار تو بیجا نیست حسن ظاهرش
شعر ناموزون کجا از طبع موزون میدمد
۵
در بهارستان طبعم سبزهای بیگانه نیست
میتراشم هرچه آنجا غیر مضمون میدمد
۶
دی سعیدا میشنید از ساکنان کوی یار
آه گرم کیست این هرشب به گردون میدمد
نظرات