سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۳۰۸

۱

هر گه که دل به یاد لبی جوش می زند

صد موج بوسه بر لب خاموش می زند

۲

گردم به گرد مست شرابی که بی دریغ

خود را به زور غمزه در آغوش می زند

۳

بر هم نمی زند مژه، چشم تحیرم

گه در هوای دوش در آغوش می زند

۴

مینا و جام و دختر رز رقص می کنند

بوس و کنار و خنده به هم جوش می زند

۵

مینای باده آینه گر نیست پس چرا

دایم به قلب رند نمدپوش می زند؟

۶

خامش نشد حکایت خامان روزگار

آری همیشه دیگ هوس جوش می زند

۷

صهبا نصیب کوزهٔ سربسته می شود

معنی همیشه بر لب خاموش می زند

۸

مژگان کلاه عقل سعیدا زند به تیر

ابروش تیغ بر کمر هوش می زند

تصاویر و صوت

نظرات