
سعیدا
شمارهٔ ۳۲۷
۱
چشم او را نگذارید که هشیار شود
فتنه را مصلحت آن نیست که بیدار شود
۲
یار گیرم که نمودار شود کو چشمی
که به یک مرتبه شایستهٔ دیدار شود
۳
دل ما رنگ تعلق نپذیرد هرگز
که ز تمثال کی آیینه گرانبار شود؟
۴
صدف حوصلهٔ ما نشود پر هرگز
گر همه دیدهٔ ما ابر گهربار شود
۵
سبحه در دست سعیدا مدهید ای زهاد
که مبادا رود و رشتهٔ زنار شود
تصاویر و صوت

نظرات