
سعیدا
شمارهٔ ۳۳۱
۱
کار، کی از آتش رخسارهٔ گل میشود
لاله داغ از شعلهٔ آواز بلبل میشود
۲
میتوان کردن به نازش صبر اما غمزهاش
فتنهٔ دل، آفت راه تحمل میشود
۳
از پی آزادگان رو دل که در راه طلب
این [گره] را خار در پا غنچهٔ گل میشود
۴
دل چه سان بگریزد از قیدش که از زنجیر زلف
تا رهایی یافت بند جعد کاکل میشود
۵
چرخ را نوبت به ما برعکس باید کار کرد
دایماً دوران ما دور تسلسل میشود
۶
نرگس از چشمت خجل شد گل ز رویت آب شد
زلف را آهسته بگشا کار سنبل میشود
۷
با سعیدا گر شود همراه هر بیطاقتی
چند روزی بگذرد ز اهل توکل میشود
نظرات