سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۳۴۴

۱

هر نفس در کوی جانان کوه غم باید برید

زهر باید نوش کرد از جام جم باید برید

۲

دهر دریایی است بی پایان و ما امواج او

ای رفیقان همچو موج آخر ز هم باید برید

۳

مهدجنبان، درد و [انده] دایهٔ غم، مشفقش

ناف طفل خویشتن را با الم باید برید

۴

با دم تیغ فنا هر بند و پیوندی که هست

از نیستان تعلق چون قلم باید برید

۵

تا اثر باقی است از هستی گریزانم ز خود

اندرین راه از پی خود چون قلم باید برید

۶

طفل شب را قسمت روزی ز شیر ماهتاب

سیر ناگردیده شام و صبحدم باید برید

تصاویر و صوت

نظرات