
سعیدا
شمارهٔ ۳۵۱
۱
شد زخم تیغ تیز تو در کام جان لذیذ
خون جوشد از دمش چو می ارغوان لذیذ
۲
شد آبروی تیغ تو در کام جان لذیذ
خون از دمش به دل چو می ارغوان لذیذ
۳
گردون چو نیشکر به دهان میمکد مرا
آری که در مذاق بود استخوان لذیذ
۴
با آن که خامش است دلا راست گو سخن
حلوای قند یا لب آن مهربان لذیذ؟
۵
تا قند ذکر را نرسانی به کام دل
کی میشود ز نام سعیدا دهان لذیذ؟
نظرات