
سعیدا
شمارهٔ ۳۵۸
۱
در ذکر تو دیدم در و دیوار قلندر
یادم دهد از روی تو دیدار قلندر
۲
از پردهٔ ناموس [برآیی] چو بنوشی
یک جرعه از آن ساغر سرشار قلندر
۳
در آینه هم عکس جمال تو کند سیر
خودبین نبود دیدهٔ بیدار قلندر
۴
گه مؤمن و گه ملحد و گه گبر نماید
کس را خبری نیست ز اسرار قلندر
۵
این کار نمی داند و از بی خبران است
هر کس کند اقرار به انکار قلندر
۶
از مشرق و مغرب ز سعیدا تو چه پرسی
از عرش خبر می دهد اشعار قلندر
نظرات