
سعیدا
شمارهٔ ۳۶۱
۱
یار من درد و کبابم دل و می خون جگر
نیست جز زیر زمینم هوس جای دگر
۲
خاطر خستهٔ من بین و گشا لب به سخن
که باین ضعف دوا نیست بجز گل به شکر
۳
جوهر همت ذاتیش نمایان گردد
پیش یاران پسری را که برد نام پدر
۴
عقل را نور نماند چو شود موی سفید
شمع تاریک بماند چو شود وقت سحر
۵
می رسد گر قدح بادهٔ معنی نوشیم
ما که دوران دگر گشت نگشتیم دگر
۶
حرف آن لعل لب و تنگ دهان باز بگو
سخن از بوسه و جام است مکرر خوشتر
۷
رسنی بست سعیدا به میان تا که شنید
زیر بارند مرصع کمران تا به کمر
تصاویر و صوت

نظرات