
سعیدا
شمارهٔ ۳۷۱
۱
سخن از میکده و ساقی و جام است امروز
هر چه جز باده خوری بر تو حرام است امروز
۲
خنده زن باده کش از جام بده رقص بکن
کار کونین در این خانه تمام است امروز
۳
مانع ما نشود حرف کس از شرب مدام
نهراسیم ز فردا که دوام است امروز
۴
زلف او هیچ دلی نیست که داغی ننهاد
شهر بیدادگران خطهٔ شام است امروز
۵
خال [و] ابرو به رخت روی توجه دارند
خواجه و بنده در این شهر غلام است امروز
۶
غم و درد و الم و خون دل و سینهٔ ریش
دور از آن یار مرا آب و طعام است امروز
۷
در تجلی شد و گفتا که سعیدا برگوی
آن که انکار تو می کرد کدام است امروز
تصاویر و صوت

نظرات