سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۳۷۴

۱

غرق دریای گنه کردند مغفورم هنوز

صد شکست از دار خوردم لیک منصورم هنوز

۲

رفتم از دل ها ولیکن در زبان ها مانده ام

همچو عنقا گم شدم از چشم و مذکورم هنوز

۳

با وجود آن که صبح صادق از من می دمد

چون شب قدر از نظرها باز مستورم هنوز

۴

خورده بودم از شراب عشق جامی در الست

محتسب بیرون میا با من که معذورم هنوز

۵

شادی روز وصال او کی از سر می رود

هجر شب ها با غمم پرورد و مسرورم هنوز

۶

گفت موسی راز چندی و مطالب شد تمام

گفتگوی عشق دارد بر سر طورم هنوز

۷

چشم دل هرگز نگردد سیر از چشم بتان

کاوشی دارد به مژگان زخم ناصورم هنوز

۸

با وجود آن که در زنجیر زلفم کرده اند

صد بیابان من ز عقل ذوفنون دورم هنوز

۹

روزگار پرستم هرگز فراموشم نکرد

هر کجا دردی سعیدا هست منظورم هنوز

تصاویر و صوت

نظرات