
سعیدا
شمارهٔ ۳۸
۱
ما را اگرچه [خوار] نمود افتقار ما
آن است بیشتر سبب افتخار ما
۲
داریم اشک سرخ و رخ زرد از غمش
در یک چمن نشسته خزان و بهار ما
۳
از هر دو کون مهر تو کردیم اختیار
ز این بیشتر چه کار کند اختیار ما؟
۴
داریم غربت و الم هجر و شکر و صبر
درمان درد یار بود در دیار ما
۵
دریای اضطراب اگر نیستیم چون
ننشست هیچ سروقدی در کنار ما؟
۶
در عالم مثال چو ماه است و آفتاب
با قدرتش معاملهٔ اقتدار ما
۷
دست طلب به مذهب ما بسکه نارواست
دایم کج است پنجهٔ برگ چنار ما
۸
شهباز اوج همت ما زاغ گیر نیست
دنیا به خط و خال نگردد شکار ما
۹
پروانه سر به زانوی حیرت نهد سعیدا
روشن اگر کنند چراغ مزار ما
تصاویر و صوت

نظرات