
سعیدا
شمارهٔ ۳۸۰
۱
از حیات ابد آن روح روان ما را بس
ما گذشتیم ز جان، صورت جان ما را بس
۲
با رقیبان اگر اظهار کرم می سازد
گذران است همین لطف نهان ما را بس
۳
ای جوانان به شما فصل بهار ارزانی
پیرافشانی هنگام خزان ما را بس
۴
دیده را قسمت دیدار تو هر چند نماند
در ره وصل تو چشم نگران ما را بس
۵
گرچه از ساغر دوران نکشیدیم [میی]
نظر جاذبهٔ پیر مغان ما را بس
۶
طمع گنج نکردیم در این دیر خراب
همچو ماری کف خاکی به دهان ما را بس
۷
به تمنای دم گرم مسیحا نرویم
ای سعیدا نفس سوختگان ما را بس
تصاویر و صوت

نظرات